مكتوب مولانا محمدباقر مجلسي قدّس سرّه
به طوری كه در ریاض السّیاحة تألیف عالم جلیل
مرحوم حاج میرزا زین العابدین شیروانی و در بشارة المؤمنین تألیف عالم نحریر مرحوم
حاج ملّا سلطانمحمد گنابادی مذكور است و در كتاب وقایع الایام فی تتمة محرّم
الحرام(۱۷۰) تألیف محدّث جلیل حاج ملاعلی واعظ تبریزی نیز ذكر شده كه مرحوم ملا
خلیل قزوینی(۱۷۱) كه از افاضل زمان
بوده، از مولانا محمّدباقر مجلسی دوم صاحب بحارالانوار در سه مسأله كه از امهّات
مسائل اسلامیه است استفسار نموده: اول) در طریقه حكما و حقیت و بطلان آن. دوم) طریقه مجتهدین و اخباریین. سوم) طریقه فقها و صوفیه. مولانا در جواب سه سؤال شرحی مرقوم داشته كه عین
آن ذیلاً درج ميشود. پدر بزرگوارم جناب آقای صالحعلیشاه نیز فرمودند
كه در سال ۱۳۳۰ قمری هنگام مراجعت از حجّ موقع تشرّفبه عتبات عالیات خدمت مرحوم ایت اللَّه شیخ الشّریعة اصفهانی رسیدهاند و معظّمله در ضمن بیانات خود
فرمودهاند كه: شاه سلطانحسین صفوی از مرحوم مجلسی دوم سؤالاتی نموده از جمله آنكه
از چه ممرّ كه حلالتر است ارتزاق شخصی نماید؟ دیگر آنكه راجع به حكمت و فرقههای
تصوّف سؤالاتی نموده و مجلسی جواب داده است و فرموده بود كه عین خط مجلسی نزد ایشان
است. محتمل است كه جواب مندرج در ذیل، همان بوده باشد ولی چون بدان دسترسی پیدا نشد
نميتوانم در اینباره و یكی بودن این دو، نظر قطعی ابراز دارم.
صورت اجوبه این است مخفی نماند كه هر كه در راه دین خود را از اغراض
نفسانی خالی گرداند و طالب حق بشود، البتّه حق تعالی به مقتضای: وَالَّذینَ جاهَدوا
فینا لَنَهْدینَّهُمْ سُبُلَنا(۱۷۲) او را به راه راست هدایت ماید. و بحمداللَّه
شما را به اخبار و آثار اهل بیت - علیهم السّلام - آشنا گردانید و خود ميتوانید از
كلام هدایتْ نظام ایشان آنچه حقّ است در این مسائل استخراج نمایید. و چون مبالغه
فرموده بودید در این سه مسأله كه از امهّات مسائل اسلامیه است، طریق حقّ امامیه را
این شكسته تحریر نماید؛ لهذا به جهت اطاعت امر و رعایت حقوق اخوّت ایمانی به ذكر
آنها مجملاً مصدّع ميگردد و تفاصیل آنها را به كتب مبسوطه حواله مينماید: امّا مسأله اولی) طریق حكما و حقیت و بطلان آن؛
باید دانست كه حقّ تعالی اگر مردم را در عقول خود مستقلّ ميدانست انبیا و رسل -
علیهم السّلام - را بر ایشان نميفرستاد و همه را حواله به عقول ایشان مينمود و
چون چنین نكرده و ما را به اطاعت انبیا و اوصیا مأمور گردانیده و فرموده است: و ما
آتیكُمْ الرَّسولُ فَخُذُوه وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا(۱۷۳). پس در زمان
حضرت رسولاللَّه - صلّی اللَّه علیه و آله - رجوع به او باید نمود و چون آن حضرت
را ارتحال به عالم بقا پیش آمد، فرمود: انّی تارِكٌ فیكُم الثَّقَلَین كتاب
اللَّهِ و عِتْرَتی(۱۷۴) و ما را حواله به كتاب خدا و اهل بیت خود نموده و فرمود:
كتاب با اهل بیت است و معنی كتاب را ایشان ميدانند. پس ما را رجوع به ایشان باید
كرد در جمیع امور دین از اصول و فروع. چون معصوم غائب شد فرمود كه: رجوع كنید در
امور مشكله كه بر شما مشتبه شود به آثار و احادیث ما. پس در امور به عقل خود مستقل
بودن و قرآن و احادیث متواتره را به شبهات ضعیفه حكما تأویل كردن و دست از كتاب
برداشتن عین خطاست. امّا مسأله دوم) كه طریقه مجتهدین و اخباریین را
سؤال فرموده بودند؛ از جواب سؤال سابق جواب این مسأله نیز قدری معلوم ميشود و مسلك
فقیر در این باب وسط است و افراط و تفریط در جمیع امور مذموم است و بنده مسلك
جماعتی را كه گمانهای بد به علمای امامیه ميبرند و ایشان را به قلّت تدین متهم
ميدانند خطا ميدانم و ایشان اكابر دین بودند، مساعی ایشان را و زلّات ایشان را
مغفور ميدانم و همچنین مسلك گروهی كه ایشان را پیشوا قرار ميدهند و مخالفت ایشان
را در هیچ امر جایز نميدانند و مقلّد ایشان ميشوند درست نميدانم و نه عمل به
اصول عقلیه كه از كتاب و سنّت مستنبط نباشد ولكن اصول و قواعد كلیه كه از عمومات
كتاب و سنّت معلوم شود با عدم معارض نصّ بخصوصه اینها را متّبع ميدانم. و تفصیل این امور در مجلّد آخر بحارالانوار مذكور است. و اما مسأله سوم) كه از حقیت و بطلان طریقه
صوفیه سؤال كرده بودند؛ باید دانست كه راه دین یكی است. حق تعالی یك پیغمبر فرستاد
و یك شریعت مقرر ساخت، و لكن مردم در مراتب عمل و تقوی مختلف ميباشند و جمعی از
مسلمانان عمل به ظواهر شرع نبوی نمایند و به سنن و مستحبّات عمل نمایند و ترك
مكروهات و شبهات كنند و متوجّه زوائد دنیا نگردند و پیوسته اوقات خود را صرف طاعات
و عبادات كنند و از اكثر خلق كه معاشرت ایشان موجب تضییع عمر است كناره جویند، ایشان را مؤمن و زاهد و متّقی ميگویند و مسمّی به صوفیه نیز ساختهاند؛ زیرا كه
در پوشش خود از نهایت قناعت به پشم كه خشنتر و ارزانتر جامههاست قناعت
ميكردهاند و این جماعت زبده مردمند. ولكن چون در هر سلسله جمعی داخل ميشوند كه
آنها را ضایع ميكنند و در هر فرقه از سنّی و شیعه و زیدی و صاحبان مذاهب باطله
ميباشند، تمیز میان آنها باید كرد كه چنانچه میان علما باید كرد. و چنانچه علما
اشرف مردمند، بدِ ایشان بدترین خلق ميباشند و یكی از علما شیطان است و یكی
ابوحنیفه است و همچنین میان صوفیه، شیعه و سنّی و ملحد ميباشند. و چنانچه سلسله
شیعه در میان این امّت از سلسلههای دیگر ممتاز بوده است، همچنین سلسله صوفیه شیعه
از غیر ایشان ممتاز بودهاند و چنانچه در عصرهای ائمّه معصومین - علیهمالسّلام -
صوفیه اهل سنّت معارض ائمّه بودهاند، در زمان غیبت امام، صوفیه اهل سنّت معارض و
معاند صوفیه اهل حقّ بودهاند و بر این معنی شواهد بسیار است. اوّل) آنكه ملّا جامی كه نفحات را نوشته كه به
اعتقاد خود جمیع مشایخ صوفیه را ذكر كرده است، حضرت سلطان العارفین و برهان
الواصلین شیخ صفيالدّین - نوّراللَّه برهانه - را كه از آفتاب مشهورتر بود و در
علم و حلم و فضل و حال و مقام و كرامات از همه پیش بود ذكر نكرده است. و از مشایخ
نقشبندیه و غیر ایشان جمعی را ذكر كرده است كه به غیر از اوزبكان نادان دیگری نام
ایشان را نشنیده. و همچنین سید بزرگوار علی بن طاووس - رضياللَّه عنه - كه صاحب
كرامات و مقامات بوده و شیخ ابن فهد حلّی كه در زهد و ورع و كمال مشهور آفاق بوده و
كتب او در دقایق اسرار صوفیه مشهور است و امثال ایشان از صوفیه امامیه از برای
تعصّب و مخالفت طریقت، ایشان را ذكر نكرده. دوّم) صوفیه شیعه، علم و عمل با یكدیگر جمع
ميكردهاند و در زمانهای تقیه مردم را به ریاضات و مجاهدات از اغراض باطله صاف
ميكردهاند و به حلیه علم و عمل ایشان را مُحلّی ميگردانیدند. و صوفیان كه تابع
اهل سنّتند، مردم را منع از تعلّم علم ميكنند؛ زیرا كه ميدانند كه با وجود علم
كسی عمر را بهتر از امیرالمؤمنین نميداند، پس باید جاهل باشد كه این قسم امر باطل
را قبول كند؛ چنانچه حضرت شیخ صفيالدّین چندین هزار كس را به این طریقه مستقیم به
دین حقّ تشیع آورد و از بركات اولاد امجاد آن بزرگوار عالم به نور ایمان منوّر شد. سوم) آنكه طریقه صوفیان عظام كه حامیان دین مبین
بودهاند در ذكر و فكر و ارشاد و ریاضت، مباین است با طریقه صوفیان كه مشایخ آنها
منسوبند به آن مثل: چرخ زدن و سماع كردن و برجستن و شعرهای افسانهای عاشقانه
خواندن كه در میان ایشان نميباشد. و به غیر تهلیل و توحید حقّ تعالی و توسّل به
انوار ائمّه هدی و حمایت حامیان شیعیان امیرالمؤمنین چیزی در میان ایشان نیست و اینها همه به موافقت شریعت مقدّسه است. و
ایضاً بسیاری از علمای دین طریقه مرضیه
صوفیه حقّه داشتهاند و به اطوار و اخلاق این جماعت بودهاند؛ مانند بهاءالدین
محمّد - رضياللَّه عنه - كه كتب او مشحون است به تحقیقات صوفیه، و والد مرحوم از
او تعلّم ذكر نموده بود و هر سال یك اربعین به عمل ميآورد و جمع كثیری از تابعان
شریعت مقدّسه موافق قانون شریعت ریاضت ميداشتند، و فقیر نیز مكرّر اربعینها بسر
آوردم. و در احادیث معتبره وارد شده است كه هر كه چهل صباح اعمال خود را برای خدا
خالص گرداند، حقّ تعالی چشمههای حكمت از دل او بر زبان او جاری ميگرداند. پس از
این شواهد و دلائل كه ذكر آنها موجب تطویل كلام است، باید بر شما ظاهر باشد كه این
سلسله علّیه را كه مروّجان دین مبین و هادیان مسالك یقینند با سایر سلسلههای
صوفیه كه سالك اهل ضلالتند ربطی نیست، ایشان برای ترویج امر خود به این سلسله
علّیه خود را منسوب ميگردانند. و باید دانست كه آنها كه تصوّف را عموماً نفی
ميكنند، از بيبصیرتی ایشان است كه فرق نكردهاند میان صوفیه شیعه و صوفیه اهل
سنّت، و چون اطوار و عقاید ناشایست از آنها دیده و شنوده گمان ميكنند كه همه
چنینند. و غافل شده از آنكه طریق خواصّ شیعیان علی - علیهالسّلام - همیشه ریاضت و
مجاهده و ذكر خدا و ترك دنیا و انزوای از اشرار خلق بوده و طریقه صوفیه حقّ، طریقه
ایشان است. و مجملاً باید دانست كه در همه امور افراط و تفریط خوب نیست و طریقه
حقّه طریق وسط است؛ چنانچه حقّ تعالی فرمود: وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ اُمَّةً
وَسَطاً(۱۷۵). و اگر در آنچه گفتیم تفكّر نمایید، در هر باب حقّ بر شما ظاهر
ميشود. وَاللَّهُ یهدی مَنْ یشاءُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ(۱۷۶).
۱۷۰) چاپ قم ص ۳۷۳. ۱۷۱) مرحوم ملّا خلیل بن غازی از علمای بزرگ زمان صفویه بوده
و تألیفات زیادی داشته، در سال ۱۰۰۱ در قزوین متولّد و در ۱۰۸۹ وفات یافته است. ۱۷۲) سورة العنكبوت، ایه ۶۹ : «كسانی را كه در راه ما مجاهدت
كنند، به راههای خویش هدایتشان ميكنیم.» ۱۷۳) سورة الحَشر، ایه ۷: «هر چه پیامبر به شما داد بستانید و
از هرچه شما را منع كرد، اجتناب كنید.» ۱۷۴) من دو چیز گرانبها در میان شما قرار ميدهم، كتاب خدا و
اهل بیتم را. ۱۷۵) سورة البقرة، ایه ۱۴۳: «و بدین سان شما را امّتی میانهرو
و معتدل قرار دادیم». ۱۷۶) سورة یونس، ایه ۲۵: «و خدا هر كه را بخواهد به راه راست
هدایت ميكند». نقل از رساله رفع شبهات، تألیف:
حضرت آقای حاج سلطانحسین تابنده رضاعلیشاه ثانی قدس سرّه سبحانی، چاپ پنجم، تهران،
انتشارات حقیقت، ۱۳۷۷. |
|||
|