|
|||
قطب هجدهم
اَلسالِکُ الاَکْمَل و العالِمُ الاَجَلّ، جناب ميرشاه حبيب الدّين محب الله اوّل. وي چهارمين فرزند شاه خليل الله بن شاه نعمت الله و جانشين و خليفۀ پدر بزرگوارش ميباشد. اولين دفعه که پس از تولّد، وي را خدمت جدّش شاه نعمت الله بردند درباره اش فرمود: محب الله مناي نور ديده خليل الله را مهمان رسيده به سي سال وسي ماه و به سي روز بماند او به اخلاق حميده جنابش چنانکه در حالات پدر بزرگوارش گذشت، در خدمت پدر به دکن رفت. سلطان احمد شاه دکني ارادت کاملي ظاهر نموده نوه خود را که صبيۀ شاهزاده علاء الدّين بود به حباله نکاح وي درآورد. جنابش در دکن رحل اقامت افکنده ساکن آن ديار گرديد و در سنه هشتصد و شصت پدر بزرگوارش خرقه تهي کرد و جانشيني و خلافت خود و احياي سلسله عليه را به وي واگذار فرمود. وي پس از پدر عهده دار امور طريقت شده، خانقاهي در قرب احمد آباد بيدر بنا کرده جنابش با آنکه داماد شاه و سلطان وقت بود، از آثار تقرّب بارگاه سلطنت هيچ گاه چيزي و اثري با وي نبود. کوشش جنابش در ترويج شريعت و تقويم طريقت بينهايت بود. سلسله نعمت اللهي در زمان تمکّن وي بر مسند ارشاد رونقي جديد و بهائي تازه يافت. وضع رفتار و حسن سلوک و وقار هيبتش طوري بود که سلطان همايون بهمني را که در ظلم و بيداد معروف و به بيباکي و جسارت موصوف بود، مجال تعدّي و بيادبي و آزار آن جناب نبود. حضرت شاه حبيب الدّين محبّ الله در ميدان غزوه و جهاد نيز چون در کنج خلوت و رياضت و صحنه ارشاد شجاع و دلير و پيروز ميبود و در جهاد اصغر نيز چون جهاد اکبر هميشه غالب و فاتح بود. در نبردهائي که بعنوان غزوه با کفّار آن سامان روي ميداد، بسي دلاوري و مردانگي از خود نشان ميداد. هنگامي که نظام شاه بهمني با راجههاي چنگيز و اورسيه (اوريا) مشغول محاربه بود، حضرتش که به قصد جهاد با وي همراه بود با يکصد و شصت سوار مسلح از لشگر جدا شده بر مقدّم کافران که ده هزار پياده و چهل هزار سواره بودند تاخت و از صبحگاه تا نيمه روز مشغول نبرد بود تا شاهد پيروزي را در آغوش گرفت. در زمان جلوس محمد شاه بهمني بر اريکه سلطنت، شاه محبّ الله و شاه حبيب الله که افضل مشايخ وقت بودند فاتحه خير خوانده، تاج بهمني را بر سر محمود شاه بهمني گذاردند. بالاخره حضرت محبّ الله در زمان سلطنت شاه محمود در سال نهصد و چهارده در دکن رحلت فرموده، در آرمگاه پدر بزرگوارش مدفون گرديد. گويند وي در مدت زندگاني داراي هفتاد و سه فرزند شد که چهل و يک نفر در صغر سن از دنيا رفتند و هفده پسر و پانزده دختر به کمال رسيدند که يکي از اولاد امجادش جناب مير کمال الدّين عطية الله خليفه و جانشين وي ميباشد. مدّت تمکّن وي بر مسند ارشاد پنجاه و چهار سال بوده است. مشاهير معاصرين آن جناب از علماء و فقهاء: ۱ - مولانا عبدالرّحمن جامي؛ ۲ - مولانا کمال الدّين حسين بن علي الواعظ کاشفي هروي؛ ۳ - قاضي کمال الدّين حسين ميبدي؛ ۴ - جلال الدّين محمد دواني. از عرفا و مشايخ طريقت: ۱ - سيد جلال الدّين معروف به شيخ چند آذر هندوستان؛ ۲ - خواجه مؤيد مهنهاي از احفاد سلطان ابوسعيد؛ ۳ - خواجه يوسف برهان از احفاد شيخ احمد جام؛ ۴ - خواجه ناصرالدّين عبدالله نقشبندي؛ ۵ - شاه قاسم نوربخش؛ ۶ - شاه طاهر دکني؛ ۷ - شيخ قطب الدّين يحيي. از سلاطين و امراء: در هندوستان: ۱ - يوسف عادل شاه هندي؛ ۲ - سلطان محمد شاه بهمني. در ايران: ۱ - سلطان ابوسعيد سلطان محمدبن ميرانشاه؛ ۲ - ميرزا بابربن عمر شيخ بن سلطان ابوسعيد؛ ۳ - سلطان احمد بن سلطان ابوسعيد. شعرا و حکما: ۱ - ميرزا ابوالقاسم ميرفندرسکي؛ ۲ - اهلي شاعر شيرازي؛ ۳ - بنائي شاعر؛ ۴ - هاتفي شاعر.
|
|||
|